پایگاه خبری تحلیلی پیک قلم به نقل از دیپلماسی ایرانی گزارش می دهد: روابط دو سوی آتلانتیک همواره نقش مهمی در معادلات بین المللی داشته است و همواره کارشناسان از تعابیری چون همکاری، مشارکت راهبردی، ائتلاف ضروری، اختلاف، رقابت و تضاد منافع میان ایالات متحده امریکا و اتحادیه در تبیین نوع رابطه این قدرت ها در دو سوی آتلانتیک به کار می برند.
بر کسی پوشیده نیست که در دوره ترامپ روابط قاره سبز و آمریکا در رویکردی واگرایی رو به تضعیف قرار گرفت. واقعیت این است که واشنگتن از اوایل هزاره سوم راهبرد همکاری با دیگر کشورها در سطح بین المللی را در چارچوب مقررات و با ساختارهایی شروع کرد و در آن همکاری اولویت امریکایی ها همکاری نزدیک با روسیه و چین و رسیدن به توافق با جمهوری اسلامی ایران در برنامه صلح آمیز هسته ای بود. اما بعد از پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری، وی بر این نظر بود که راهبرد اتخاذی خصوصا در دوره هشت ساله اوباما پاسخ کافی را برای تامین منافع آمریکا نداده و لازم است که تغییرات اساسی در این راهبرد ایجاد شود. یعنی در واقع ترامپ بر این اعتقاد بود که تمام سازوکارهای تعاملات بین المللی و رفتار کشورها و قدرت های دیگر خصوصا سازمان های بین المللی، باید در مسیر تامین منافع اولویتی امریکا باشد. اگر این مولفه و ساز و کار در تعاملات بین المللی و روابط آمریکا با دیگر کشورها حاکم نباشد، حتما باید این روند را تغییر داد. همان گونه که شاهد بودیم، زمانی که امریکایی ها احساس کردند سازمان یونسکو که یکی از نهادهای برجسته زیرمجموعه سازمان ملل متحد، در مسیر منافع امریکا و رژیم صهیونیستی حرکت نمی کند؛ تصمیم به خروج از این سازمان گرفتند. مجموعه ای از دیگر اقدامات، خصوصا خروج غیرقانونی و مغایر با مقررات بین المللی از برجام که موید این موضوع بود که دیپلماسی و سیاست خارجی شخص ترامپ بر حفظ برتری جویی آمریکا در تعاملات بین المللی جهانی بر مبنای تامین حداکثری منافع اقتصادی و اجرای بی قید و شرط شعارهای انتخاباتی قرار داشت.
با پیروزی بایدن در انتخابات ۲۰۲۰ آهنگ تغییر در روابط طرفین نواخته شده و واشنگتن فرایندی پیچیده و خطرناک را برای اثبات مجدد ضعف اروپا در حوزه دفاع و امنیت و ضرورت اتکاء به آمریکا و به تبعه آن تقویت نقش ناتو آغاز کرد.
با نیم نگاهی به راهبرد جدید تامین امنیت ملی آمریکا مبتنی بر یک سیاست منفعت طلبانه و واقع بینانه که در سال ۲۰۱۸ اعلام شد؛ درمی یابیم که در این راهبرد چالش های اساسی و اصلی آمریکا برای سال های آینده از روسیه، چین و در مرحله بعد از کشورهای ایران و کره شمالی در ارتباط با موضوعاتی مثل تروریسم و … یاد شده است. در این راهبرد اعلامی، عناوین روسیه، چین، جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی مکررا اعلام شده است. چین ۳۸ بار، روسیه ۲۸ بار، ایران ۱۷ بار و کره شمالی ۱۶ بار در آن راهبرد مورد اشاره قرار گرفته اند که در واقع تهدیداتی که از جانب آنها می تواند متوجه امنیت ملی آمریکا باشد، برشمرده شده است. البته در اینجا به موضوعات دیگری مانند امنیت سایبری نیز اشاره شده است که در مراحل بعدی هستند. همچنین به بحث های چالشی مانند مهاجرت اتباع کشورهای مختلف به آمریکا و خصوصا روابط با برخی کشورهای اسلامی که سفر اتباع این کشورها به آمریکا محدود و ممنوع شده است و یا بحث دیوار کشی در مرز با مکزیک که ترامپ به دنبال عملیاتی کردن این موضوع به عنوان یکی از شعارهای تبلیغاتی خود بود.
اروپا و امریکا دارای تعاملات گسترده سیاسی، امنیتی و اقتصادی هستند، حجم مبادلات طرفین در سال ۲۰۲۰ بیش از ۸۰۰ میلیارد یورو بود. در خصوص روابط آمریکا و اروپا همچنین بهتر است که نیم نگاهی به حال و هوای اروپای امروز هم داشته باشیم. اروپا بعد از بحران اقتصادی ۲۰۰۸ توانسته است خود را در یک مسیر ثبات و رشد قابل توجه اقتصادی قرار دهد، اما همزمان با چالشی اساسی برگزیت و خروج انگلیس از اتحادیه اروپا مواجه شد. موضوع مهم این که لندن همواره از طرفی به دنبال حفظ موازنه بین آمریکا و اروپا بوده اند و سعی در داشتن ارتباطات و تعاملات بسیار نزدیک اقتصادی و دفاعی داشته اند و از طرف دیگر اتحادیه اروپا قرار دارد که اروپایی ها در موضوع امنیت و دفاع تعامل و همکاری نزدیکی با امریکا در چارچوب ناتو دارند. البته در خود اتحادیه اروپا، کشورهای دیگری هستند که بنا به دلایل مختلف ارتباطات نزدیک تری را با آمریکا دنبال می کنند. مخصوصا کشورهای جنوب شرق اروپا مانند رومانی، لهستان، بلغارستان و کشورهای بالتیک، کشورهایی هستند که با توجه به تهدیدی که از سمت شرق احساس می کنند، سعی بر این دارند که همکاری های دفاعی نزدیک تری را با آمریکا داشته باشند.
به طور کلی می توان گفت که همکاری اروپا و امریکا در موضوعاتی مانند ناتو، اوکراین، تروریسم، جنگ سایبری و حقوق بشر متمرکز است و این همکاری در کنار همکاری های اقتصادی که آمریکا همواره شریک جدی مبادلات بازرگانی با اتحادیه اروپا و انگلیس و دیگر کشورهایی خارج از اتحادیه بوده است.
در مورد روسیه باید گفت همکاری و روابط امریکا و روسیه بعد از فروپاشی شوروی سابق مراحل مختلفی را طی کرده است. در دوره ای روابط آنها بسیار نزدیک شده بود، اما از مقطعی روس ها احساس کردند که آمریکایی ها حاضر نیستند در یک سطح برابر همکاری داشته باشند. روس ها راهبردی جدید را انتخاب کردند و در واقع در موضوعات مهمی به امریکایی ها نه گفتند. نمونه بارز آن بحث مقابله و مبارزه با داعش در سوریه بود که روسیه در یک همکاری بسیار نزدیک با جمهوری اسلامی ایران و دولت سوریه در مسیری خاص حرکت کرد که آن مسیر خاص تلاش واقعی برای مبارزه با داعش در این منطقه بود که با موفقیت های مختلفی هم همراه شد. امریکایی ها قطعا این نوع راهبرد را قبول نداشتند.
نکته بعدی این است که واشنگتن و اتحادیه اروپا بر این باور بودند که انتخابات یک حادثه سیاسی حساس در روسیه است که می تواند طرفداری از ناتو را در روسیه تقویت و قدرت پوتین را تضعیف کند. واشنگتن و اروپا می دانستند که طبق نظرسنجی پوتین دوباره رئیس جمهور خواهد شد؛ هر چند اعضای ناتو در تلاش برای تقویت انشقاق داخلی بین احزاب روسیه و مردم این کشور هستند اما غرب توجهی به نتیجه انتخابات روسیه ندارد و در تلاش برای تضعیف قدرت روسیه با ایجاد مشکلات سیاسی در داخل این کشور است.
حمله روسیه به اوکراین در اسفند ۱۴۰۰ مرحله مهم و تعیین کننده در سرنوشت ژئوپلیتک اوراسیا و دستاویزی موثر و کارآمد برای واشنگتن بود تا شرکای اروپایی را بیش از هر زمان دیگر در ترس شدید قرار دهد و زمینه چینی برای ایفای نقش ناجی برای قاره سبز فراهم کند. اکنون با گذشت ۸ ماه از این منازعه فرسایشی و متوارن ما همگرایی جدی اروپایی بهدلیل بروز ضعف های دفاعی و امنیتی و احساس نیاز شدید به واشنگتن برای مواجهه با روسیه را شاهد هستیم و اگر نبود حمایت های واشنگتن؛ در کمتر شرایطی دولتمردان اوکراین می توانستند تا این سطح از مقاومت را به نمایش گذارند.
به هر حال ارائه تصویر دقیق از دورنمای بحران تعیین کننده اوکراین بسیار دشوار است ولی تجربیات تاریخی گواه آن است که این گونه جنگ ها با کنفرانسی مهم و تعریف برندگان و بازندگان پایان می یابد لذا هوشیاری سیاسی و منافع ملی حکم می کند که تلاش بر قرار گرفتن در محور برندگان پساجنگ باشیم.
موضوع دیگر این که بین واشنگتن و بروکسل در موضوعات دیگر اختلافات اساسی وجود دارد و در خود امریکا هم نسبت به روسیه دیدگاه های متفاوتی وجود دارد. اگر از اولویت های ترامپ همکاری های نزدیکی با روسیه بود تا تحریم ها را محدودتر کند، دستگاه قانون گذاری کنگره و سنای امریکا با این رویکرد مخالف بودند. در این بین روسیه راهبرد سیاست خارجی را عدم مصالحه با ابزار تحریم و تبدیل کشور به یک قدرت برتر از نظر اقتصادی و سیاسی قرار داده و همکاری با امریکا در صورتی مورد استقبال است که واشنگتن نگاهی از بالا به پایین نداشته باشد، البته نباید فراموش کرد که یک حلقه ارتباطی بین طرفین خصوصا در موضوع مقابله با گروههای تروریستی وجود دارد. بطور کلی اتحادیه اروپا و امریکا در مواجهه با روسیه رویکردهای متفاوتی را دنبال می کنند.
بدون شک در آینده نزدیک، هم افزایی سیاسی جدی تری در روابط مثلث اروپا، ایالات متحده و ناتو شاهد خواهیم بود که در ارتباط مستقیم با تشدید تنش ها بین واشنگتن و روسیه در نزاع اوکراین است.
موضوع مهمتر این که واشنگتن و بروکسل با ایجاد یک تلاش مشترک و مکمل در تغییر ساختار سیاسی روسیه سعی دارند چرا که واشنگتن و اعضای ناتو می دانند که یکی از راههای اصلی بازاندیشی روسیه در سیاست خارجی و عقب نشینی کرملین در مقابل تهدیدات ناتو این است که ساختار داخلی روسیه را با بروز بعضی از منازعات سیاسی و اختلافات شدید منحرف کند.
بهطور کلی از طرفی هم اروپا و هم امریکا از نفوذ روزافزون روسیه در قاره سبز بویژه بخش شرقی آن نگرانند امری که بایدن در سفرهای مکرر به کشورهای این منطقه و در مناسبت های مختلف به آن اذعان کرده و گفته است سه دهه پس از فروپاشی کمونیسم ما نگران گسترش نفوذ روزافزون روسیه در منطقه هستیم و کشورهای منطقه باید متوجه این تهدید جدی باشند.
البته روسیه نیز بطور جدی نگران توسعه ناتو به شرق است و خواهد بود. از سوی دیگر در بین کشورهای اتحادیه اروپا اختلاف نظرهایی در موضوعات مهم از جمله ساختار سیاسی و اقتصادی اتحادیه؛ مهاجرت و امنیت وجود دارد امری که نوید دهنده واگرایی بیشتر در بین کشورهای اتحادیه اروپا در دورنمای چند دهه ای است.
نویسنده خبر: علی بمان اقبالی زارچ