پایگاه خبری – تحلیلی پیک قلم به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبری: مشروح بیانات حضرت آیت الله خامنه ایی در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای استان زنجان « بسم الله الرّحمن الرّحیم » و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّه الله فی الارضین.اوّلاً به همهی […]
و الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّه الله فی الارضین.اوّلاً به همهی شما برادران و خواهران عزیز خوشامد عرض میکنم، بخصوص به افراد خانوادههای شهیدان که اینجا تشریف دارند؛ مادر بزرگوار سه شهید(۲) و همهی دستاندرکاران این بزرگداشت بااهمّیّت. و تشکّر میکنم و واقعاً متشکّرم از همهی شماها به خاطر اینکه این کار باارزش را شروع کردید و انجام دادید و انشاءالله ادامه بدهید و به پایان برسانید. به دوستانی که آقایان گفتند به من سلام رساندهاند، چه جوانها، چه هیئتیها، سلام بنده را هم صمیمانه خدمتشان عرض بکنید.
یک نکتهای در اینجا وجود دارد که آن نکته باید مورد توجّه همهی ما باشد و آن، این است که شهادت قلّه است و قلّه بدون دامنه معنا ندارد. هر قلّهای یک دامنهای دارد؛ بسیاری از ماها آرزوی رسیدن به آن قلّه را داریم؛ [خب،] باید از دامنه عبور کنیم، بایستی مسیر را در دامنهی آن قلّه پیدا کنیم و از آن مسیر برویم تا به قلّه برسیم وَالّا رسیدن به قلّه بدون عبور از دامنه ممکن نیست. این دامنه و این مسیر چیست؟ اخلاص است، ایثار است، صدق است، معنویّت است، مجاهدت است، گذشت است، توجّه به خدا است، کار برای مردم است، تلاش برای عدالت است، تلاش برای استقرار حاکمیّت دین است؛ اینها است که مسیر را معیّن میکند و اگر شما از این مسیر رفتید، ممکن است به قلّه برسید. آن کسی که به قلّه میرسد، از اینجا باید برود و از این مسیرها حرکت کند. معنویّت را نباید فراموش کرد.
من یک جایی خواندم که شهید شهریاری یک شب تا دیروقت روی یک مسئلهی علمیِ پیچیدهای کار میکرد و نتوانست آن را حل کند. شاگرد او نقل میکند -این را در آن کتاب نوشته بود- که شهید مبالغ زیادی کار کرد، بعد که نتوانست این مسئله را حل کند، گفت برویم مسجد دانشگاه -گمانم دانشگاه شهید بهشتی- رفتیم داخل مسجد، دو رکعت نماز خواند با حال، با توجّه، بعد از نماز گفت فهمیدم، راه حل را خدای متعال به من نشان داد؛ بلند شد آمد و مسئله را حل کرد. معنویّت این است؛ راه خدا این جوری است. وقتی انسان این حرکت را کرد، این مسیر را پیش رفت، آن وقت رسیدن به قلّه ممکن میشود، آسان میشود؛ نمیگوییم حتمی میشود امّا ممکن میشود. بدون حرکت در این مسیر، رسیدن به قلّه امکانپذیر نیست.
بایستی در کنار این کارها، کارهای دیگری هم انجام بگیرد. از جملهی کارها، تحلیلها و استنتاجهای جامعهشناختی و روانشناختی روی این خاطرهنویسیها بر اساس حضور عنصر پُرقدرت دین است؛ این خیلی چیز مهمّی است. چرا این را بعضیها میخواهند ندیده بگیرند؟ در گزارش دوستان خواندم که یک تعدادی از این شهدا تکپسرهای خانوادهها بودند؛ اینکه این مادر و این پدر آماده هستند که این تکپسر را بفرستند به میدانی که ممکن است برنگردد، از چه چیزی ناشی میشود؟ این جز با نگاه به دین، به رضای الهی، به ثواب الهی و به وظیفهی دینی از چیز دیگری ناشی میشود؟ خود این جوان که این جور حرکت میکند و میرود در مقابل این خطرات بزرگ جان خودش را و سینهی خودش را سپر میکند، انگیزهی دینی دارد. حضور این عنصر پُرقدرت، از لحاظ جامعهشناختی کشور و از لحاظ روانشناختی مردم کشور بایست تحلیل بشود، بررسی بشود؛ [باید] روی این کار کنند.
یا برخی از چیزهایی که در حاشیهی این جانفداییها و فداکاریها وجود داشته: [مثلاً] شرح حال پدرها و مادرها؛ این خیلی چیز مهمّی است؛ این پدرها، احساساتشان، انگیزههایشان چگونه بوده است؟ یا همسرها؛ یعنی همسری که در کنار این جوان محبوب خودش دارد زندگی راحت میکند، چطور چشم میپوشد از او و موافقت میکند با رفتن او و صبر میکند بر نبودن او و بعد بر شهادت او؟ اینها، این احساسات آنها، حالات آنها، همهی اینها در خور تحلیل است.