در حالی که فرانسوی ها طی روزهای اخیر، در مواضع رسمی خود لحظه ای از مداخله جویی در امور داخلی کشورهای دیگر دست بر نمی دارند، اتفاقات خاصی درا ین کشور اروپایی رخ داده است! پیک قلم به نقل از مشرق نیوز: روزنامه فرانسوی لو پاریزین اعلام کرد «رمی دایه» معاون سابق حزب جنبش دمکراتیک […]
بر اساس تحقیقات نیروهای امنیتی فرانسه، هواداران او قصد داشتند بعد از گذشتن از سپر پلیس از مواد منفجره برای تصرف کاخ الیزه، ساختمانهای پارلمان، وزارت کشور و وزارت نیروهای مسلح و همچنین برخی شبکههای تلویزیونی یا ایستگاههای رادیویی استفاده کنند و تبلیغات خود را از کانالهای تلویزیون پخش کنند و این طرح را «عملیات لازور» نام نهادهاند.
ماجرا از چه قرار است؟
بر اساس ادعای رسانه های فرانسوی، در آوریل ۲۰۲۱، دایه پیامی به برخی از نمایندگان پارلمان فرانسه فرستاد و اعلام کرد که ساعت حساب فرا رسیده است. تنها وقتی که یکی از دریافتکنندگان به دادسرای عمومی مراجعه کرد نیروهای امنیتی از این عملیات باخبر شدند و پس از آن تحقیقات آغاز شد.
«ژان کریستوف باسون» وکیل رمی دایه، هرگونه اتهام تروریستی علیه موکل خود را رد کرده و بر اساس سخنان او، نماینده سابق مجلس خواستار انقلاب مسالمتآمیز و مردمی و تغییر نظام سیاسی موجود شده است. شایان ذکر است جنبش جلیقه زردها یک جنبش اعتراضی با مرکزیت پاریس فرانسه است که به سرعت به کشورهای دیگری همچون بلژیک، هلند و عراق گسترش یافت.
این جنبش اعتراضی در روز شنبه ۱۷ نوامبر ۲۰۱۸ شروع شد و جلیقه زردها با مسدود کردن جادهها باعث ترافیک شدید شدند؛ تظاهراتی که در اعتراض به افزایش قیمت سوخت و مالیاتها بوجود آمد و همچنان ادامه دارد. اعتراضات پس از مدتی به سیاستهای کلی دولت امانوئل مکرون سوق پیدا کرد و عدهای خواستار استعفای او شدند. به گفته روزنامههای فرانسوی، جلیقه زردها، حکومت را در مقابل نوعی از بحران قرار دادهاند که در فرانسه سابقه تاریخی ندارد؛ این جنبش اعتراضی که نَه رهبری معینی دارد و نَه سازماندهی آشکاری که بتوان معرفی کرد و با آن به مذاکره پرداخت.
نژادپرستی به نیرومحرکه کودتا در فرانسه تبدیل می شود
کودتای اخیر در فرانسه، قطعا آخرین کودتا در این کشور نخواهد بود، حتی اگر مقامات فرانسوی ابعاد آن را به صورت کامل سانسور کنند. در اردیبهشت ماه امسال، عده ای از نظامیان فرانسوی ها در نامه ای سرگشاده، نسبت به وقوع کودتا در این کشور هشدار دادند. آنها مدعی شدند که باید برای جلوگیری از کودتا در این کشور، روی به نژادپرستی رسمی و حمایت مطلق از ملی گرایی آورد. به عبارت بهتر، نظامیان فرانسوی که نامه هشدار آمیز را نگاشته بودند، خواستار تسویه نژادی و مذهبی گسترده در فرانسه از طریق اخراج مسلمانان و دیگر مهاجرین شدند.
پس از انتشار این نامه، دولت فرانسه به جای مقابله با نژادپرستی و افسرانی که صراحتا کاخ الیزه را تهدید به کودتا کرده بودند، به جدال با مسلمانان بی پناه و مظلوم روی آوردند. دولت مکرون در یک توافق نانوشته اما آشکار با گروههای نژادپرست و افراطی، به آنها اجازه داده است به مکانهای استقرار پناهجویان حمله کنند و حتی آنها را مورد آزار، تجاوز و ضربوجرح قرار دهند.
سال ۲۰۲۰ میلادی، بیش از هزار مورد تجاوز به کمپ پناهجویان از سوی گروههای نژادپرست ثبت و ضبط شده است اما دستگاههای امنیتی فرانسه کمترین اقدامی در مواجهه با نژادپرستان صورت نداده و به این وسیله، راه را برای تکرار این جنایات هموار کردهاند.
حتی آییننامههای شهرداری فرانسه، پخش آب و غذا میان پناهجویان در مراکز شهرها را از سوی سازمانهای مردمی ممنوع کرده است.
دلیل این مسئله مشخص است! امانوئل مکرون در صدد جذب آرای بخشی از رای دهندگان وابسته به جریان ملی گرای افراطی به رهبری مارین لوپن می باشد. از این رو مکرون ترجیح داده است به جای مقابله با نژادپرستی، به جذب نژادپرستان دست بزند و در این مسیر، مهاجرین و خصوصا مسلمانان را قربانی اهداف پلید و قدرت طلبی و طمع خود سازد.
کودتایی که تکرار می شود
جنس کودتای اخیر در فرانسه و بستری که این کودتا در آن رخ داده است، هر دو باید مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. بر این اساس، متوجه می شویم که امکان بروز کودتای مجدد در این کشور منتفی نیست. نباید فراموش کرد که در حال حاضر، فرانسوی ها اعتماد خود را به همه گروههای سیاسی در فرانسه از جمله سوسیالیستها، محافظه کاران، گروههای ملی گرای افراطی و چپ افراطی و حتی حزب تازه تاسیس امانوئل مکرون(حزب جمهوری به پیش) از دست داده اند.
در این معادله، نژادپرستان نیز قطعا بازنده خواهند بود. اعتراضات جاری در فرانسه، ماهیتی بنیادین و زیربنایی دارد. به عبارت بهتر، در اینجا ما با پدیدهای سطحی و روبنایی مواجه نیستیم. نوع رفتار معترضین به نظام سرمایه داری، شعارهایی که آنها سر می دهند و خشمی که بر فضای تظاهرات حاکم است، نشان دهنده انفجار جامعه فرانسه و تمایل ذاتی آن مبنی بر گذار از وضعیت موجود جامعه است. بی دلیل نیست که اعتراضات گسترده خیابانی در فرانسه، ماههاست ادامه دارد. حتی جلیقه زردها در مدتی کوتاه به “نماد گذار ساختاری در فرانسه” و حتی باتوجه به سرایت اعتراض ها به سایر کشورهای اروپایی، به “نماد گذار از اروپای واحد” تبدیل شدند. در مقیاسی وسیع تر، جلیقه زردها به نماد “تقابل با نظام سرمایه داری” تبدیل شدند.مخاطب جلیقه زردها صرفا دولت مکرون نیست بلکه سایر احزاب و گروهها، اعم از سوسیالیست و محافظه کار هستند که طی دهههای اخیر، خصوصا پس از تشکیل اروپای واحد عملا قدرت هضم مطالبات مردمی را نداشته اند. بنابراین، اعتراض جلیقه زردها را نمی توان به یک اعتراض حزبی از سوی جریانهای ملی گرا یا چپهای افراطی تقلیل داد.
نباید فراموش کرد که اقشار مختلفی از مردم در میان جلیقه زردها حضور دارند. افرادی که لزوما متعلق به هیچ یک از جریانهای سیاسی در فرانسه نیستند. در چنین شرایطی، نباید در تحلیل آینده فرانسه، اسیر اسامی افرادی مانند ” مکرون”، “لوپن”، “زمور” و… و. شد! آینده این کشور اروپایی تاریک تر از آن چیزی است که سیاستمداران غربی تصور آن را می کنند.