زور آزمایی آمریکا و روسیه در زمین اوکراین تا اینجای کار منجر به ورود نظامی روسیه به خاک اوکراین شده است. جدای از آن که آیا آمریکا و اروپا با گسترش ناتو به سمت مرزهای روسیه محرک جنگ بوده اند یا قدرت طلبی و جاه طلبی پوتین، آتش جنگ را افروخته، آنچه قابل توجه است دو قطبی شدن فضای رسانهای و سیاسی کشور است. گروهی با ارائه مستندات اوکراین را آیینه عبرت ایران و کشورهای دیگر می خوانند، مستنداتی چون وابستگی و اتکا به اروپا و آمریکا،حذف مولفههای قدرت اوکراین طی سالهای گذشته با وعده های غرب و… مطالبی نیست که بتوان اهمیت آن را در بروز شرایط امروز نادیده گرفت. در مقابل گروه دیگری محکوم کردن حمله روسیه را توسط ایران خواستارند و با کنایه، محکوم نکردن را نتیجه مستعمره شدن ایران می دانند. جالب آنجاست که این گروه تاکنون حکومت را متهم به اتخاذ تصمیمات ایدئولوژیک و ناسازگار با منافع ملی می کرده و می کنند و اکنون به دنبال تحریک دستگاه سیاست خارجی در جهت اتخاذ تصمیمی ایدئولوژیک هستند.
پایگاه خبری تحلیلی پیک قلم به نقل از الف گزارش می دهد: آنچه مسلم است فارغ از عوامل، ریشه ها و محرک های آغازگر جنگ، آن است که حمله روسیه به اوکراین را چه عملیات ویژه بنامیم و چه هر نام دیگری بر آن بنهیم، تجاوزی است نظامی به خاک کشور دیگر. کما اینکه قدرت های دنیا به هرکجا که منافعشان در خطر باشد و یا منافعی برای خود متصور باشند تجاوزکرده، می کنند و خواهند کرد و این یعنی برخلاف تفکرات فانتزی و سانتیمانتال دیپلمات های خوش پوش!، قانون حاکم بر نظام بین الملل، نه مبتنی بر تعهد، بلکه بر اساس قدرت و توان اعمال قدرت است.
موضع ایران هر چه باشد و نتیجه جنگ با پیروزی یا مغلوب شدن هر کدام از طرفین درگیر که به پایان برسد، آنچه قطعی است اولاً تبعات و ضربات سنگین اقتصادی اجتماعی و … برای مردم اوکراین است که تا سالها ادامه خواهد داشت و ثانیاً روسیه، چه پیروز باشد و چه مغلوب، حاضر به پذیرش مسئولیت تبعات جنگ نخواهد بود و اروپا و آمریکا نیز به عنوان محرکان اصلی برایشان ذره ای اهمیت نخواهد داشت که چه بر سر ملت اوکراین آمده و خواهد آمد!
شرایط امروز اوکراین به وضوح نشان می دهد، زمانی که کشوری به هر دلیل (موقعیت سوقالجیشی، منابع زیرزمینی یا روزمینی و…) عرصه منازعه و زورآزمایی قدرتهای جهان قرار گیرد و در مقابل اولاً فاقد استقلال سیاسی باشد، ثانیا مولفه های قدرت و عوامل بازدارنده در اختیار نداشته باشد و ثالثاً اتکا و امیدش، به جای تواناییهای ملتش به دیگران باشد و دل به وعده حمایت دیگران بسته باشد چنانچه روزی این زورآزمایی در زمین آن کشور منجر به جنگ سخت شود، تنها خواهد ماند و مردمش بیپناه و حیران و سرگردان خواهند شد و سران آن کشور به جای تکیه بر مولفه های قدرت و مردم شان راهی جز برقراری تماس با متحدان دیروز و تنها گذاشتن امروز نخواهند داشت.
تاریخ را مرور کنیم : درست مانند شرایط امروز اوکراین و دیروز ایران جنگ جهانی اول آغاز میشود زورآزمایی قدرتهای آن روز دنیا به درگیری و جنگ منجر میشود، ایران اعلام بی طرفی می کند، پس از مدتی، عثمانی از غرب، روسیه از شمال و انگلیس از جنوب به بهانه ی حضور نیروهای دشمنان شان در خاک ایران، کشور عزیزمان را اشغال میکنند و چه جنایت ها و ظلم ها که بر مردم روا نداشتند، و چه هموطنانی که جان عزیزشان را از دست ندادند،و چه تبعاتی که سالهای سال، دامن کشور و مردم را نگرفت (قحطی بزرگ یکی از تبعات بود) و در آن میان دولت مرکزی تنها هنری که داشت، دیدار با سفرای کشورهای اشغالگر و التماس و عجز و لابه بود!
آخر امر هم هیچ کدام از متجاوزان مسئولیت تبعات اشغالگری را نپذیرفتند و مردم ایران بی پناه و تنها رنج ها و مصائب را تا سالها تحمل کردند.
چهار دهه بعد؛
جنگ جهانی دوم هم این چرخه دوباره تکرار شد. بی طرفی ایران و باز هم اشغال از شمال جنوب، بازهم قحطی و سختی که باید مردم تحمل می کردند و باز هم دیدار با سفرای دولت های اشغالگر و این بار علاوه بر مصائب و سختیها برای مردم، تعیین تکلیف اشغالگران برای آینده مملکت و اخراج شاه از کشور!
در آخر هم پس از چند سال اشغالگری بدون پذیرش مسئولیت تبعات اشغال، اشغالگران کشور را ترک کردند.
شرایط امروز اوکراین نشان می دهد، دنیا همان دنیا است و قانون حاکم بر آن همان قانون!
شرایط امروز ایران به خوبی نشان می دهد که تاکید جمهوری اسلامی بر استقلال سیاسی، همزمان با حفظ و توسعه مولفه های قدرت( موشکی, هستهای و منطقه ای) و تاکید بر عدم ارتکا و امید به غرب، نه تنها ایدئولوژیک نیست، بلکه کاملا مبنای عقلانی منطقی و تجربی دارد و اگر نبود درایت جمهوری اسلامی ایران تاکنون، خبر حرکت ستون نظامی اشغالگران از قزوین به تهران بارها در شبکههای اجتماعی منتشرشده بود.
اوکراین اگر آینه عبرت باشد که هست، برای دیگران است برای ایران عزیز ما چیزی جز تکرار تلخ تاریخ نیست.