جریان مقاومت در خاورمیانه و غرب آسیا، مرکز ثقل ایستادگی مقابل زیاده خواهی مستکبران و صهیونیسم جهانی به شمار می رود. امروز بر تمامی ذهنهای آگاه و دلهای بصیر این کره ی خاکی، واضح و مبرهن است که مرکز ثقل مقابله با ترفندها، بدخواهی ها و تفرقه افکنی های شیاطین، مردان مجاهد و ایثارگری هستند […]
جریان مقاومت در خاورمیانه و غرب آسیا، مرکز ثقل ایستادگی مقابل زیاده خواهی مستکبران و صهیونیسم جهانی به شمار می رود.
امروز بر تمامی ذهنهای آگاه و دلهای بصیر این کره ی خاکی، واضح و مبرهن است که مرکز ثقل مقابله با ترفندها، بدخواهی ها و تفرقه افکنی های شیاطین، مردان مجاهد و ایثارگری هستند که گویی تمامی هستی شان نثار نوع دوستی و حمایت از مظلوم است. بی شک حاج قاسم سلیمانی یکی از مصادیقی ست که نه تنها به خیمه ی جبهه ی مقاومت دوام و قوام بخشید، بلکه سیره و روشی از خود برجای گذاشت که پس از شهادتش همچون مکتبی درس آموز و پند آمیز به جذب جویندگان حق و حقیقت پرداخته و چراغ راهی شد تا روز به روز بر اقتدای سربازان بی ادعای نوع دوست و ظلم ستیز در اقصی نقاط عالم افزوده شود.
امروز دیگر ارادتمندان این شهید سعید، به امت اسلام ختم نمی شود، بلکه خون پاک او زمینه ساز تامل و بیداری هر انسان آزاده ای ست که جدا از دین و آیین و مسلک خویش، به انسانیت و اخلاص ارج می نهد و با درایت و ذکاوت در صدد یافتن انسانهای پاک طینت و اثرگذار است. آری حاج قاسم سلیمانی نه بخاطر داشتن قدرت و مدارج نظامی بلکه بواسطه ی بکارگیری مجموعه ی ظرفیتهای موجود در مسیر اخلاص و تعبد، بدین مقام و جایگاه دست یافت. مقامی که هیچگاه مادی و دنیوی نیست و تا زمان حیات او نیز در رفتار و عملکرد او مشاهده نشد. بطور حتم اینگونه بود که امروز بسیاری از دلباختگان مکتب سلیمانی، عظمت و قدرت این شهید راه ازادی و عدالت را در سادگی، معنویت، گمنامی و اخلاص او می بینند. حاج قاسم عزیز بر همین اساس همواره تاکید بر بی نشانی و گمنامی می کرد؛ جائیکه فرمود: « ما باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم، آنکس که باید ببیند، می بیند.»
بهرحال دومین سالگرد شهادت این سردار شجاع ملت و نظام، که در ساعات اولیه ی بامداد روز جمعه سیزدهم دیماه ۱۴۰۰ بدست دژخیمان رذالت و خیانت، به شهادت رسید؛ نقطه ی عطفی برای تعمق وجدانهای بیدار برای غور در معنویت و اخلاص مکتب سلیمانی ست.
شهادت این انسان پاک و بی ادعا ، تحقق آرزوی دیرینی بود که سالها در فراغ دیدار یاران و همسنگران از دست رفته اش انتظار می کشید. چنان که دل سوخته ی خویش را با ابیاتی اینچنینی آماده ی شهادت نگه می داشت:
« رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند.
چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند… »
بطور حتم آنگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرموده اند: شهادت پاداش تلاشهای بی وقفه ی او در تمامی این سالیان بود.
بهرحال سردار رشیدمان آنگونه که مورد انتظار و شایسته ی منزلتشان بود، پاداش خود را از حضرت باریتعالی دریافت نمود و اکنون ما مانده ایم با کوله باری از امانت و تعهدات برجای مانده از راه شهیدان…!؟
بیاییم با تاسی از سیره و ارزشهای مندرج در مکتب سلیمانی، درس قدرشناسی، ارزشمداری، کمال طلبی، ایثار و از خود گذشتگی را مشق نموده و دفاع از آرمانهای پاک را تنها در گفتار باقی نگذاریم…!
امروز ایران اسلامی با حجم گسترده ایی از فشارها، تهدیدات و ترفندهای شوم دشمنان مواجه است که بی شک غفلت از این میدان خطیر، ارزشها را نشانه خواهد گرفت….؟ ارزشهایی که در طول ۴۳ سال گذشته و در بستر تحقق یک انقلاب فرهنگی و عدالت خواه، دوام و قوام گرفت و هزینه های گرانی پای آن پرداخته و خونهای پاک زیادی در راه آن نثار شد.
بیاییم در روند فعالیتهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خویش، هدف اصلی انقلاب را که نیل به تعالی و تحقق کمالات انسانی ست، مد نظر قرار داده و خود را برای چند صباحی زندگی زودگذر و فانی ، مدیون ثارالله ها نکنیم. به گوش باشیم که زندگی کوتاه است و زمان در گذر. چه بخواهیم و چه نخواهیم زمان پاسخگویی و لحظه ی دیدار فرا خواهد رسید…!؟
دگر از وحشت مرداب خودم دلگیرم بخدا منتظر فرصت یک تغییرم
من اگر برکه صفت ماندم و دریا نشدم چه کنم بسته ی تقدیرم و بی تقصیرم
مگذارید دگر بر سر راهم تله ایی من خودم بی تله در دام خودم زنجیرم…
نویسنده : دکتر حسین کلهر ، کارشناس سیاسی و فعال فرهنگی – رسانه ایی
انتهای پیام/.