پیری جمعیت، قصه ی پر غصه ای ست که این روزها در محافل مختلف علمی و رسانهای و حتی سیاسی کشور، بیش از هر زمانی مطرح می شود، تا ایران و هر ایرانی را نسبت به پیامدهای شوم و غیر قابل جبران سالمندی در دهه های آینده مورد خطاب قرار دارد. بی شک حمایت از […]
پیری جمعیت، قصه ی پر غصه ای ست که این روزها در محافل مختلف علمی و رسانهای و حتی سیاسی کشور، بیش از هر زمانی مطرح می شود، تا ایران و هر ایرانی را نسبت به پیامدهای شوم و غیر قابل جبران سالمندی در دهه های آینده مورد خطاب قرار دارد. بی شک حمایت از خانواده و جوانی جمعیت که این روزها قانونی نیز در همین راستا از سوی دولت به دستگاههای مرتبط و مراجع ذیصلاح ابلاغ شده، از الزامات مهمی ست که تحقق آن در گیرودار معضلات عدیده ی اقتصادی و معیشتی جامعه امروز، کمی سخت و ناممکن به نظر می رسد!
در این مقاله بنا دارم با بررسی زوایای مختلف و متضاد مرتبط با رشد جمعیت و حمایت از خانواده، ارقامی مستند و درخور تامل و تعمق، نسبت به پیامدهای غفلت از احیای جمعیت رو به پیری نهاده ی جامعه ایرانی ارائه نموده و ذهن های جستجوگر و بیدار را به سوی بهره گیری از فرصت های حداقلی برای مقابله با تهدیدات ناشی از افزایش سالمندی در ایران و به ویژه استان گیلان سوق دهم. پایگاه خبری تحلیلی پیک قلم گزارش می دهد:
اگر ضایعه ی شوم هولوکاست ایرانی را – حد فاصل سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۲۰ میلادی مصادف با ۱۲۹۳ تا ۱۲۹۹ خورشیدی و مقارن با جنگ جهانی اول- مستثنی کنیم، تقریباً در یکصد سال اخیر روند رشد جمعیت در ایران صعودی بوده و جامعه ایرانی به رغم محدودیت ها و فراز و نشیب های فراوان، در صدد جبران کمبود جمعیت ناشی از قتل عام شوم انگلیسیها در ایران ( به واسطه ایجاد قحطی بزرگ و شیوع وبا در جنگ جهانی اول) برآمده اند. قحطی بزرگی که ازهر سه ایرانی یکی را به کام مرگ کشید و جمعیت ۲۲ میلیون نفری ایران در سال ۱۲۹۳ خورشیدی / ۱۹۱۴ میلادی را به ۱۱ میلیون نفر در سال ۱۳۰۱ خورشیدی / ۱۹۲۲ میلادی کاهش داد…!
از این بحث بگذریم؛ چرا که به رغم اهمیت و حقیقت ماجرا، از حوصله بحث این مقاله خارج است و بررسی آن زمان و مطلب دیگری را طلب می نماید.
همانطور که اشاره شد، بعد از جنگ جهانی اول، روند رشد جمعیت در ایران رو به صعود نهاد و در دهه ی ۱۳۳۵ خورشیدی به حدود ۱۹ میلیون نفر رسید.
این رقم گرچه در مقایسه با جمعیت ایران پیش از وقوع قتل عام یا هولوکاست ایرانی حدود ۲ تا ۳ میلیون نفر کمتر می نمایاند؛ اما روند بعد از این فاجعه را رو به صعود کشانده و درصدد بهبود خلاهای جمعیتی ایران، پس از آن قتل عام بزرگ و پندآموز بر آمده است…!
در سال ۱۳۴۵ خورشیدی جمعیت ایران به ۲۵ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر رسید، که در مقایسه با یک دهه قبل از آن، سه و یک دهم درصد رشد را نشان میدهد.
در دهه منتهی به سال ۱۳۵۵ جمعیت ایران با دو و هفت دهم درصد رشد، به ۳۳ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر افزایش یافت و یک دهه بعد یعنی در سال ۱۳۶۵ خورشیدی با سه و نه دهم درصد افزایش، به ۴۹ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر رسید.
از سال ۶۵ به بعد، می توان روند رشد جمعیت درایران را با کمی احتیاط و تردید نگریست! چراکه در دهه ی بین ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۵ خورشیدی جمعیت ایران با رشدی یک و نه دهم درصدی به ۶۰ میلیون نفر رسید. (که این روند رشد در مقایسه با سی سال قبل از آن، کمترین است.)
علت این کاهش رشد را میتوان در سیاستهای دولت آقای هاشمی رفسنجانی؛ به عنوان مجری برنامههای سازمان بهداشت جهانی در ایران جستجو کرد. در یک دهه منتهی به سال ۱۳۸۵ خورشیدی جمعیت ایران با یک و شصت و دو دهم درصد رشد، به ۷۰ میلیون و ۴۹۵ هزار و ۷۸۶ نفر رسید و این رقم در سال ۱۳۹۵ تنها به ۷۹ میلیون و ۹۲۶ هزار و ۲۷۰ نفر افزایش یافت؛ تا اینکه در برآورد سال ۱۴۰۰، کل جمعیت ایران ۸۴ میلیون و ۵۵ هزار نفر محاسبه شد…؟!
جمعیتی که ۴۲ میلیون و ۴۶۷ هزار نفر آن مرد و ۴۱ میلیون و ۵۸۸ هزار نفرشان زن بودند و در قالب ۲۶ میلیون و ۳۸۴ هزار خانوار در سراسر ایران می زیستند.
طبق آمار منتشر شده در سال ۱۴۰۰ ، ۶۳ میلیون و ۸۷۶ هزار نفر از جمعیت ایران معادل ۲۰ میلیون و ۳۷۶ هزار خانوار شهر نشین اند و تنها ۲۰ میلیون و ۹۷۹ هزار نفر در قالب ۶ میلیون و ۸۰۰ هزار خانوار در مناطق روستایی ایران زندگی می کنند ( سایت مرکز آمار ایران)
حال لازم است در اینجا چالش های جمعیتی ایران را با هدف پیشگیری از تسریع در روند سالمندی و احیای دوباره جمعیت جوان کشور بررسی نموده و دریابیم که ادامه روند کنونی به کجا منتهی خواهد شد…؟
در شرایط فعلی، جمعیت جوان ایران کم نیست! یعنی به عبارتی می توان گفت: جمعیت ایران به لحاظ ساختاری، جوان است؛ چراکه حدود ۲۵ درصد جمعیت ایران زیر ۱۵ سال هستند، که هرچند درمقایسه با قبل رو به کاهش نهاده، اما همچنان جوانی جمعیت را در ایران نوید می دهد.
حتی در همین راستا، برخی کارشناسان بهداشتی و حوزه جمعیت شناسی، یک فرصت ۱۰ ساله را برای احیای جمعیت کشور قابل علاج میدانند…! در صورتی که بتوان نرخ زاد آوری را در میان بانوان از یک و یک دهم فعلی به دو و نیم ارتقا داد.
اگر به روند جمعیت جوان کشور در ۱۵ سال گذشته نظری بیفکنیم ، به وضوح درمییابیم که جمعیت این قشر همچنان رو به نزول است و نرخ رشد یک و یک برای هر زن واجد شرایط برای زادآوری، این زنگ خطر را که جمعیت ایرانی در حال حرکت به سوی سالمندی و پیر شدن است بیش از هر زمان دیگری به صدا درآورده است…!
دلیل مدعا اینکه در سال ۱۳۸۵خورشیدی، ۲۹ میلیون نفر از جمعیت ۷۵ میلیون نفری ایران جوان بودند و این رقم در سال ۱۳۹۰ به ۲۳ میلیون نفر رسید و در سال ۱۳۹۵ به ۲۰ میلیون نفر تنزل یافته و اکنون به ۱۴ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر رسیده است…؟!
بنابراین، ادامه روند کنونی ست که تهدیدات ناشی از حرکت کشور به سوی سالمندی را هر روز برجسته تر کرده و بر دغدغه ها و دل نگرانی ها می افزاید. چرا گفته می شود روند فعلی رشد جمعیت در ایران میتواند ایران را وارد یک تله یا چاله جمعیتی کند که ترمیم آن دیگر با یک یا دو یا سه دهه امکانپذیر نیست و به گفته جمعیت شناسان حداقل به یک و نیم قرن زمان نیاز دارد…؟!
در اینجا جا دارد به یک بررسی آماری که اخیراً در رسانه های مجازی کشور انتشار یافته، توجه کنید: فردی که گویا از طلاب حوزههای علمیه نیزهست در یک بررسی آماری، اطلاعاتی به دست می دهد که شنیدن آمار و ارقام آن نگرانی های عمیقی در خصوص بحران جمعیتی کشورمان در اذهان متبادر میکند.
از جمله اینکه نرخ زاد آوری زنان ایرانی در حال حاضر یک و نیم است، اما کشور برای ترمیم جمعیت به نرخ سه و دو دهم درصد زادآوری نیاز دارد؟!
یا اینکه گیلان به عنوان پیرترین استان کشور در حال حاضر فرصت ترمیم جمعیت خود را در یک پروژه ۱۰ ساله از دست داده و اگر کل زنان مستعد و با قابلیت زادآوری در گیلان از الان هر کدام چهار فرزند به دنیا بیاورند، در ده سال آینده جمعیت گیلان به همین دو و نیم میلیون نفر کنونی نیز نخواهد رسید…؟!
در موردی دیگر گفته شده: ایران تا سال ۱۴۲۵ خورشیدی، وارد تله یا چاله جمعیتی میشود و در زمره یازدهمین کشور پیر جهان درمی آید و با همین روند در سال ۱۴۵۰خورشیدی به سومین کشور پیر دنیا بدل خواهد شد و پس از کشورهای ژاپن و آلمان قرار خواهد گرفت…؟
جالب اینکه، پیشبینی شده جمعیت ایران در سال ۱۴۸۰ خورشیدی به ۳۱ میلیون و ۱۰۰ هزار نفر تنزل یابد؛ که ۶۹ درصد آنها بالای ۷۰ سال خواهد بود…؟! شک ندارم که تصور محال چنین تهدیدی برای هر یک از ایرانیان وطن پرست و نوع دوست عصر حاضر، یک فاجعه به حساب می آید.
کمترین نتیجه ی این فرایند تهدید آمیز اینکه ؛ در بستر بیتفاوتی ما مردم و بیبرنامگی متولیان امر، بعید نیست که درآینده، قانون سربازی اجباری برای زنان نیز تصویب شود..؟! رویدادی که هیچگاه با فرهنگ ملی و دینی این سرزمین سازگار نیست.
با این توصیف ، چاره ی کار چیست؟ چگونه باید مردم را در شرایط سخت معیشتی و اقتصادی امروز ملزم به فرزند آوری کرد و از ورود ایران به یک چاله جمعیتی کاست؟
دراینجا و در پی این مقدمه ی تفصیلی ، نگارنده سعی دارد، برخی از ظرفیت های احیای جمعیت در ایران را یادآور شود تا بلکه دولتمردان برای برنامه ریزی و زوج های جوان و مستعد برای فرزندآوری به خود آیند و در جهت رفع این نقیصه مهم اجتماعی که می رود به یک معضل ملی تبدیل شود، گام بردارند.
درحال حاضر آمارها، نشان میدهد که ۳ میلیون و ۸۲۰ هزار زن در ایران بالای ۳۲ سال سن دارند که مجرد و مستعد ازدواج و فرزندآوری اند. اگر دولت با اجرای برنامههای حمایتی، بسترهای لازم برای ازدواج جوانان را بیش از پیش مهیا سازد؛ قطعاً گام های موثری در زمینه بهره گیری از ظرفیت بالقوه ای جوانان امروز جامعه ما در حوزه فرزندآوری برداشته خواهد شد.
با توجه به انبوه مشکلات و فشارهای اقتصادی موجود در جامعه، مسلم است که تنها نمیتوان به سیاست های حمایتی دولت بسنده کرد؛ چرا که از عهده توان کشور خارج است که تمام معضلات نسل جدید را برای ازدواج و فرزندآوری برطرف نماید. بیشک تحقق این الزام و اولویت مهم، زمانی به حصول نتایج مطلوب منتهی می شود، که نوع نگاه و توقعات جوانان مستعد و وطن پرست این مرز و بوم در خصوص معیارهای زندگی دربستر قناعت و واقعبینی تعدیل و همراه و همگام با سیاست های حمایتی دولت، به احیای جمعیت و افزایش نسل منتهی شود.
در بعدی دیگر توانمندسازی ظرفیت موجود در زوج های جوان جامعه ماست، که تمایل به فرزندآوری ندارند…؟! در همین راستا به بررسیهای آماری سازمان تبلیغات اسلامی کشور اشاره می شود که چندی پیش یعنی اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۱ از سوی حجتالاسلام روحالله حریزاوی قائم مقام سازمان تبلیغات اسلامی در رشت اعلام شد که ایشان در آن زمان معاون ارتباطات و راهبردی سازمان بود و گویا همچون برنامه ای مطمئن و مدون برای اجرا در سراسر کشور در دستور کار سازمان تبلیغات اسلامی قرار دارد…؟! وی عنوان کرد که در حال حاضر بیش از سه میلیون نفر در کشور شناسایی شدند که امکانات زندگی شان مطلوب است اما به دلایل فرهنگی و نوع نگرش های فردی، فرزند آوری را برای خود به مصلحت نمیدانند و کارکردهای فرهنگی میتواند این ظرفیت بالقوه را به پویایی وادارد. اگر چنین کاری در بستر اقدام و آگاهیبخشی اتفاق بیفتد، می توان امید داشت که حداقل بین یک و نیم تا سه میلیون نفر بر جمعیت کشور افزوده شود. نکته دیگر وجود حدود سه میلیون زوج نابارور کشور است، رقمی که بین ۱۵ تا ۲۰ درصد زنان جامعه ی امروز ما را شامل می شود!
این بخش نیز از موارد قابل تاملی ست که می تواند در بستر سیاست های حمایتی دولت در قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت ، لحاظ شده و به رفع مشکلات جسمی و افزایش جمعیت کشور کمک کند.
اما درهمین راستا نکته ی دیگری که نباید از نظرها دور بماند؛ این که ایران تنها کشور جهان است که نرخ زاد آوری آن با نرخ زاد خواهی یا بچه خواهی اش بسیار زیاد است؛ یعنی الان در کشور ما به ازای هر زن مستعد بارداری یک و نیم زادآوری اتفاق میافتد، درحالی که نرخ زادخواهی و تمایل به فرزندآوری در این جامعه هدف، سه و دو دهم درصد است ؛ یعنی یک و هشت دهم درصد فاصله. به عبارتی با کمی تغییر رویکرد و اعمال سیاستهای حمایتی می توان روند فرزندآوری در ایران را برای آن بخش از زوجهایی که مایل به فرزندآوری هستند ، در پروسه کوتاه مدت به بیش از دو برابر افزایش داد.
این در حالی است که بسیاری از کشورهای پیشرفته اما پیر دنیا مثل آلمان، فاصله ی نرخ زاد آوری با زادخواهی زنانشان تنها دو دهم درصد است. این بدان معناست که اگر کشور آلمان بخواهد تسهیلات لازم را برای آندسته از زوجهای زادخواه خود فراهم کند باز هم نمی تواند تغییر محسوسی در رشد جمعیت خود ایجاد نماید، و اگر آلمانی ها تمام همت خود را برای اجرای سیاست های جمعیتی به کار گیرند نهایت رشد جمعیت آنان تنها دو دهم درصد افزایش می یابد.
با این توصیف بار دیگر یادآور میشوم که ما امروز در ایران در یک شرایط خاصی قرار گرفتیم که بایستی در بستر تعامل، همدلی، همفکری و درک متقابل، چالش های جمعیتی کشور را ترمیم نموده و از افزایش نرخ سالمندی در کشور جلوگیری نماییم. نکته ای که دراینجا نمی تواند از نظرها دوربماند، اینکه تاثیرات سوء پیری جمعیت و روند توسعه کشور در بستر جذب سرمایه گذاری بخش خصوصی و خارجی، رونق تولید، اقتدار ملی و حفظ امنیت، گریزناپذیر است…!
جامعه ای که نیروی جوان کافی در اختیار نداشته باشد، در معرض انواع آسیبها یا به عبارتی آسیب پذیری ترکیبی قرار می گیرد و برون رفت از این آسیب یا برای هیچ وقت قابل تحقق نیست یا حداقل هزینه های بسیاری را بر کشور تحمیل می نماید! با این توصیف بی سبب نیست که دولت سیزدهم به همراه مجلس شورای اسلامی در نخستین سال از اجرای طرح حمایت از خانواده و جوانی جمعیت، ۱۹ هزارمیلیارد تومان برای احیای جمعیت کشور اختصاص داده و در بستر آن سیاست های تشویقی و امتیازات ویژهای برای قشرهای مختلف جامعه قایل شده است.( برای اطلاعات بیشتر می توانید قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت ابلاغی سال ۱۴۰۱ دولت به دستگاههای اجرایی کشور مراجعه نمایید.)
اما خطر مهمتر از تمامی دغدغه های ذکر شده اینکه، متاسفانه جامعه امروز ما هنوز مخاطرات پیری روند کاهش جمعیت در ایران را درک نکرده و نسبت به آن بی تفاوت است! به عبارتی می توان گفت اصلاً بسیاری از مردم ما امروز در جریان مخاطرات ناشی از پیری جمعیت در کشور نیستند…؟!
برای مثال در بخش بیماری کرونا اگرمشارکت عمومی برای رعایت پروتکل ها و در نهایت پیشگیری از شیوع و وقوع پیک های مرتبط با آن به نحو چشمگیری تجلی می یافت؛ به دلیل احساس خطری بود که جامعه از کرونا درک کرده بود و از تمامی فرصت ها برای مقابله و پیشگیری از این ویروس منحوس بهرهگیری میکرد…!
اما از آنجا که خطرات ناشی از پیری و کاهش جمعیت را هنوز دریافت نکردهایم، نسبت به جبران آن نیز دغدغه نداریم و به نوعی میتوان گفت در فضای دیگری سیر می کنیم…! فضای که اگربه جبر شرایط از آن خارج شویم دیگرهیچ مجالی برای جبران مافات نخواهد بود….؟!
در اینجا سخن کوتاه کرده و نتیجه گیری بحث خود را در قالب مواردی تفکیک شده ی زیر، یادآورمیشوم.
نویسنده: دکتر حسین کلهر؛ خبرنگار ارشد رسانه ی ملی و کارشناس فرهنگ و رسانه
انتهای پیام/.